وبلاگ هواردارن همایون شجریان

رونوشت http://homayounshajarian.blogfa.com

وبلاگ هواردارن همایون شجریان

رونوشت http://homayounshajarian.blogfa.com

ساز و آواز شور «نـاشـکیبــا»

همایون شجریان


ساز و آواز شور ناشکیبا
حجم فایل: ۱.۶۴ مگابایت

توضیحاتی درباره‌ی شعر این اثر

مشتاقی: اشتیاق. معنای بیت: ای یار، سوز و گداز اشتیاق و صبر در غم عشق تو از حد گذشت (بیش از این دیگر طاقت دوری تو را ندارم)، با وصال خود دل دیوانه‌ی ما را درمان کن.

مشتاقان: عاشقان. طبیب عام: طبیب عموم مردم. در شعر فارسی «طبیب دردمندان» و «طبیب عاشقان» به کنایه در مورد «معشوق» به کار رفته است و «طبیب عام» در اینجا در مقابل «طبیب عاشقان» است. مگر: در اینجا به معنای «بسته‌بودن همه‌ی راه‌ها جز یک راه» است. لیلی: معشوق معروف مجنون، که در ادب فارسی مظهر کلی عشق و نماینده‌ی نام معشوق شاعران شده است. او دختر «مهدی ابن سعد» یا «مهدی ابن ربیعه» است و مجنون (قیس ابن مُلَوَّح) عاشق اوست. از داستان این دو شاید بیش از هر داستان عشقی دیگری در ادب فارسی سخن گفته شده است. شیدا: ۱. آشفته، پریشان ۲. عاشق. معنای بیت: طبیب عموم مردم، برای درد بیماران عشق درمانی سراغ ندارد (بیماران عشق طبیب خاص خود را دارند که کسی جز معشوق نیست)، تنها لیلی می‌تواند درد مجنون شیدا را درمان کند.

گرت: اگر تو را، اگر تو. پروا: توجه، اعتنا. مسکینان: بیچارگان، بی‌نوایان. نبایستی: [از مصدر بایستن] نمی‌بایست. نمود: [مصدر مرخم] نمودن، نشان دادن. معنای بیت: اگر نمی‌خواهی اعتنایی به حال عاشقان غمگین و بی‌نوا داشته باشی [دست کم]، از همان اول روی زیبای خود را به ما نشان نده (اگر غم ما را نمی‌خوری، لااقل ما را گرفتار عشق خود نکن)

چو: وقتی. بنمودی: نشان دادی. ثبات: استقامت، پایداری. ناشکیبا: بی‌قرار، بی‌تاب، بی‌طاقت. معنای بیت: وقتی چهره‌ی زیبای خود را نشان دادی و استقامت و عقل و شکیبایی دل را ربودی، اکنون باید برای این عاشق بی‌قرارِ بی‌عقل و بی‌دل، چاره‌یی بیندیشی. [ابیات سوم و چهارم را می‌توان موقوف‌المعانی پنداشت.]

مراد: آرزو. عقبی: آخرت. قدری نباشد: ارزشی ندارد. در چاپ فروغی «قدری ندارد» آمده است. معنای بیت: من در دنیا و آخرت چیزی جز وصال تو را نمی‌خواهم، وگرنه دین و دنیا بی‌تو ارزشی ندارد.

که گر روزی: در چاپ فروغی: «که از دوری». هفت‌دریا: در قدیم در روی زمین هفت‌دریا تصور می‌کردند، و همچنین در نزد عرب پیش از اسلام و بعد از اسلام، شمار مهم‌ترین دریاها هفت بود، و هندوان نیز از «هفت‌دریا» نام برده‌اند. در ادبیات پارسی، هفت‌دریا، هفت‌آب و هفت‌بحر بسیار آمده است که عبارت بودند از: ۱. دریای اخضر ۲. دریای عمان ۳. دریای قلزم (بحر احمر) ۴. دریای بربر ۵. دریای اقیانوس ۶. دریای قسطنطنیه که آن را بحرالروم نیز گفته‌اند ۷. دریای اسود. و بعضی: دریای چین، دریای مغرب، دریای روم، دریای نیطس، دریای طبریه، دریای جرجان و دریای خوارزم نوشته‌اند. به طور کلی، مراد از «هفت‌دریا» همه‌ی آب‌های زمین است. معنای بیت: ای دلبر چنان در اشتیاق دیدار تو می‌سوزم و دوری تو چنان آتشی در دلم برافروخته است که اگر روزی آهی از دل بکشم، حرارت آن آب‌های روی زمین را می‌خشکاند. [در این بیت، صنعت اغراق یا مبالغه، هنرمندانه به کار رفته است.

یک‌زمان: مدتی. خلوت: تنهایی، گوشه‌ی تنهایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد