زمانی که آلبوم «نقش خیال» به بازار آمد، گذشته از نام خوانندهاش که همایون شجریان باشد نام آهنگساز جوان و گمنامش را بر سر زبانها انداخت. با این تفاوت که همه میپرسیدند چطور توانسته با این سن کم آهنگسازی کند و آلبوم بیرون دهد. علی قمصری متولد سال ۱۳۶۲ است و با هنرستان موسیقی کارش را شروع کرد و اکنون مشغول تحصیل در دورهی عالی است. او در ۱۸ سالگی گروه «سرمد» را تشکیل داد و همزمان شروع به آهنگسازی و هدایت آن کرد و سپس کار تدریس را هم در آموزشگاه دنبال نمود. به بهانهی استقبال از آلبوم نقش خیال به سراغش رفتیم و آنچه میخوانید گفتوگویی یکساعته با او در آموزشگاه «طریقت» است که در اتاق تدریس خودش با ما ترتیب داد.
چی شد که با این سن و سال توانستی گروه موسیقی «سرمد» را تشکیل دهی، آهنگ بسازی و آلبوم منتشر کنی؟ میدانی آخر این روزها معمولاً بچههای همسن و سال من و تو را زیاد جدی نمیگیرند!
من از سال اول راهنمایی که در هنرستان موسیقی شروع کردم یک حسی که همیشه باعث پیشرفتم میشد این بود که نمیخواستم خودم را با همسالانم مقایسه کنم. رؤیاهایی در ذهنم داشتم که میخواستم به آنها برسم. این رؤیاها هم مدام تغییر میکرد؛ یعنی اولش فکر میکردم اگر یک کنسرت بگذارم و چند نفر کارم را ببینند و تشویقم کنند، دیگر به هدفم رسیدهام؛ ولی وقتی بیشتر رفتم جلو به این نتیجه رسیدم که باید کاری برای موسیقی انجام دهم. البته هنوز تا آن مرحله فاصلهی زیادی دارم. ابتدا هم بدون پشتیبانی مالی شروع کردم به جمع کردن یک عده از دانشجویان بااستعداد و نام گروهمان را گذاشتم سرمد و با این گروه ۵۰ نفره برای اولین بار در فرهنگسرای ارسباران برنامهای اجرا کردیم. آن زمان (سال ۸۰) من آهنگساز و سرپرست و کوچکترین عضو گروه بودم. این گروه بعدها در جشنوارهی موسیقی جوان و بخش علمی جشنواره برندهی جایزه شد.
رنج سنی بچههای گروه چگونه بود؟
از ۲۴ سال شروع میشد تا چهلوچند ساله که اکثرشان از بچههای هنرستان بودند و البته برخی هم تحصیلاتشان موسیقی نبود.
با توجه به این موفقیتها چرا کار با همین گروه را ادامه ندادی و آمدی سراغ انتشار نوار؟
اگر این کار را گوش دهید متوجه میشوید که اجرای قطعات آن برای ارکستر زنده تقریباً میتوانم بگویم که غیرممکن است. درکنسرتهای آخر به این نتیجه رسیدم که شاید ارکستر زنده نتواند حق مطلب را بیان بکند. من همیشه نا آرامیهایی دارم که برخاسته از اتفاقات جدید زندگیام است. دیدم تنها خودم میتوانم مثلاً عودی بزنم که دلم میخواهد و همزمان تاری بنوازم که دوست دارم. ابتدا فقط در فکر جمع کردن چنین اثری بودم و اصلاً به خواننده فکر نمیکردم.
آخر انتشار یک آلبوم نیاز به سرمایه دارد!
خودم آن را تهیه کردم.
و اینکه همایون شجریان بخواهد برای آن بخواند حتماً سرمایهی بیشتر! راستی شایعه شده که همایون شجریان برای این کار پول زیادی گرفته، درسته؟
نه اینطور نیست. آقای شجریان زمانی قرار شد با من همکاری کنند که تنها تصنیف «با سوارانِ» کار آماده شده بود. خب هر خوانندهای وقتی یک جوان بیستودو ساله را میبیند نمیتواند اعتماد کند؛ ولی ایشان چنین کرد.
با هم از قبل رفیق بودید؟
نه. من از طریق آقای ریموند موسیسیان با آقای شجریان آشنا شدم. همکاری ما کاملاً با روال کاری شروع شد و با صمیمیت به پایان رسید.
در آلبومت از دستگاه نوا و همایون استفاده کردی. نوایی که یک نوع آرامش و تفکر خاصی همراه خودش دارد. انگار پیری در حال نصیحت مریدان باشد و همایونی که هر بار شنیدنش به قول استاد خالقی آدم را به سکوت و تفکر میخواند تفکری برخاسته از عشق. مخصوصاً نوا که بهخاطر ظرایفی که دارد تقریباً از لحاظ تکنیکی هم مشکل است و معمولاً آهنگسازان زیاد سراغش نمیروند. خب دلیل استفاده از این دو دستگاه و تفکر بهکارگیری آنها در کارت چیست؟
اگر دستگاه دیگری هم استفاده میکردم چنین سؤالی میتوانست مطرح شود. اما من در بخش نوا یک تصویر مد نظرم بود.
این تصویر چیست؟
یک سری تفکرات و حسوحالهای شخصی است که برای هر کسی میتواند تصویر خاصی ایجاد کند. اما اینکه چرا نوا، نمیتوانم جواب مشخصی بدهم. با این دستگاه بهخاطر نا آرامیهایش خیلی ارتباط دارم این دستگاه مثل زندگی من است؛ زندگیای که مدام در نوسان است.
مقدمهی نوایی که ساختی شباهت زیادی با قطعهی «نینوا»ی استاد علیزاده دارد و نوع مضرابهایت هم به مضرابهای او تنه میزند. چهقدر در کارهایت از استاد علیزاده تأثیر میپذیری؟
ویژگی استاد علیزاده این است که ذو وجهین هستند ؛ یعنی میتوانند خود انتخاب کنند که در این برهه از زمان به چه چیزی بپردازند. یعنی محدود به یک شاخهی خاص از موسیقی نیستند. این چیزی است که من هم سعی کردم در کار خودم بهدست بیاورم؛ یعنی این نباشد که بتوانم تنها یک سازی بزنم و یک عده هم بهبه و چهچه کنند و حق انتخابی نداشته باشم که تفکرم را از راه دیگر بیان کنم. در بخش نوا هم خیلی باید ریز شویم که من برایتان بگویم کجا را از آثار دیگران تأثیر گرفتهام. یک دلیل دیگر هم شاید این باشد که شما نوای ارکسترال زیاد گوش ندادهاید؛ چون موسیقی ایرانی هارمونی مخصوص به خودش را دارد و این درست نیست که ما هارمونی غربی را عیناً در کارهایمان بهکار ببریم. برای موسیقی سنتی، خود آهنگساز با توجه به اصول هارمونی باید هارمونی خاصی خلق کند.
همانطور که میدانید اساس هارمونی تعادل است. شما برای اینکه نوا رنگ و بوی ایرانی خودش را حفظ کند و تبدیل به مینور تئوریک نشود چه کردید؟
بله. وقتی میگوییم نوا، باید تکتک تار و پود کارمان نوا باشد. در این رابطه من سعی میکنم از سازهای جهانی یا استفاده نکنم یا اگر هم آنها را بهکار میبرم حرفی در سطح جهان داشته باشم و البته استفادهام هم از آن استاندارد باشد. یعنی طوری که با موسیقی ایرانی مغایرت نداشته باشد.
چیزی که بهطور مثال در تصنیفهای شما به چشم میآید این است که ما ملودی اصلی را گم میکنیم. مثل فرشی که آنقدر نقش گل دارد که زمینه مشخص نیست؛ یعنی رنگآمیزی بر ملودی غالب است.
این را به عنوان انتقاد میگویید؟!
نه، دارم میپرسم! بهطوری که دفعهی اولی که موسیقی را گوش دادم یاد موسیقی فیلم افتادم. مثلاً تصنیف «با سواران» طوری است که ملودی از دست خارج میشود و بعد از تکنوازی تار دوباره وصل میشود. این تعلیق برای شنونده از سر چیست؟ البته تعلیق لازم است؛ اما تا زمانیکه شنونده گیج نشود. چنین امری سبب میشود که ما به شعر هم کمتر توجه کنیم و پیوند شعر و موسیقی از دست ما در میرود. در این کار تعمدی وجود داشته؟
کاملاً. من همیشه کارهایم را بهگونهای میسازم که شنونده احساس یکنواختی نکند و هر ثانیه اتفاق جدیدی بیفتد. از این گذشته ما باید مشخص کنیم که دنبال موسیقی هنری هستیم یا تنها میخواهیم ملودیای بشنویم و از آن لذت ببریم. برخی از کارها را که ارزش هنری بسیاری دارند میتوانم برای شما مثال بیاورم که اصلاً نتوانید گوش دهید؛ ولی باید از هر کاری یک چیزی را بخواهیم. میگویند مخترعی سفینهای میسازد، یک عده منتقد سراغش میروند. پس از بحث و جدل فراوان بر سر ساختار سفینهی او، یکی از آنها بهعنوان نقد میگوید که استکانهایی که اینجا گذاشتی جور نیست. مخترع بیچاره هم جواب میدهد: درست میگویید! من دوست دارم نظری که راجع به کارم داده میشود خیلی ریزبینانهتر باشد. شما احساس میکنید کار باید کمی خلوتتر باشد؟
نه نه! مسئله این است که من شعر تصنیف را احساس نمیکنم. نمیگویم شلوغ است، نه! موضوع آن است که آنقدر موسیقی حرکت دارد که من بیش از ۸۰ درصد حواسم سراغ تجزیه و تحلیل موسیقی میرود. من نمیدانم که اسم این را عیب بگذارم یا نه! از اینها گذشته امروز موسیقی ما دارد به سمت افکتی شدن پیش میرود. یعنی خیلی فضایی شده و ترس از این است که از قالب دستگاهی بیرون بیاید و کمتر به خلق جملات دقت شود. همه دنبال این میروند که با تکنیکهای عجیب ذهن را از قالب گوش دادن به گفتههای پیری که آرام شما را راهنمایی میکند، بیرون آورند. چنین چیزی به شدت در این اثر دیده میشود. البته من آن را نفی نمیکنم؛ میخواستم تحلیل شما را از چنین امری بدانم که چیست؟
من فکر میکنم هر کسی وظیفهای دارد. وظیفهی من این است که تواناییهایم را بالا ببرم و روی موسیقی دستگاهی خودمان کار نو انجام دهم. اینی هم که موقع گوش دادن به کار حواستان جای دیگری میرود، بهخاطر نوع تنظیم من است و اینکه من روی هر میزان مدتها فکر میکنم. موسیقیها اغلب زیباست؛ اما ما تنها از آن لذت میبریم همین. اما باید سراغ کارهایی رفت که فکر را نیز مشغول میکند.
گفتید «کار نو». میدانید کار هر کسی را نمیتوان «نو» گفت! و انجام کار نو نیاز به طی طریق دارد. این مراحل برای تو چهها بوده؟
در این لحظه نمیتوانم تکتک نام ببرم؛ اما خیلیها دنبال علم آهنگسازی نمیروند و چیزی سر هم میکنند و به آن میگویند کار نو؛ اما من دنبال علم آهنگسازی رفتم. خیلی چیزها را تا جایی که ممکن است پیمودم؛ اما تنها دنبال تکنیک نبودم. خواستم روی این کار اشراف داشته باشم تا از بحث علمی روی این مقوله نترسم. قناعت در کار من وجود ندارد.
در رابطه با قطعهی تار و تنبک توضیح بده که بهنظر میرسد نوعی نغمهی تصویری است. این آهنگ به من تصویر آدم سرگشتهای را در یک بیابان القا میکند. برای خودت هم چنین تصویری وجود داشت؟
این کار را دو سال قبل در کنسرت اجرا کردم که به مرور سیر تکاملیاش را طی کرد. این قطعه ترکیبی است از مقام بیداد همایون و مقام سحری کردستان. البته تصویر شخصی دارد؛ اما نمیتوانم بگویم در این یک سال چه حسی داشتم، چون هر میزانش برای من خاطره است.
یعنی یک تصویر واحد پشتش نیست؟
خیر.
نظر خود استاد شجریان در رابطه با این اثر چه بوده؟
تا آنجاییکه میدانم نظرشان مثبت بوده.
از مشکلاتت در انتشار آلبوم بگو!
مشکلات زیاد است؛ اما مهمتر مسئلهای دیگر است. تبی پیش آمده که همه را به سمت موسیقی غرب میکشاند. من بارها به دوستانم هم گفتهام اگر شما در موسیقی راک در ایران شمارهی یک باشید، در دنیا چه حرفی برای گفتن دارید؟ این خودش یک سد بزرگ است.
علت این امر چیست؟
این کار اشکالی ندارد! ولی خیلی غیر استاندارد سراغ این موسیقی میروند و البته با فکرها و اهداف سطحی.
مسائل مالی در این کار چقدر راهگشاست؟
در حد نیاز لازم است.
چهقدر هزینه کردی؟
همه را حساب نکردم؛ ولی در این میان عوامل زیادی از جمله موسیقی زنده و تعداد نوازنده و... مؤثر است.
اگر کسی بخواهد کاری در همین حد انجام دهد چطور؟
ده میلیون را باید حداقل کنار بگذارد.
یکی از اساتید میگفت در این هوای گرفتهی موسیقی دوست ندارم که اثرم را منتشر کنم. شما فضای موسیقی حال حاضر ایران را چهطور میبینید؟
فضا که اصلاً خوب نیست! معیارهای نقد بسیار سطحی شده. هر کسی دنبال این است که کار نو انجام دهد؛ در صورتیکه نمیداند برای یک کار نو چه پلکانی را باید طی کرد. از نام موسیقی تلفیقی هم سوء استفاده شده؛ مثلاً ملودی سهتار را میدهیم به گیتار الکتریک و ملودی گیتار را با تار میزنیم. کنارش هم یک نی میگذاریم و دست آخر با نام موسیقی تلفیقی منتشرش میکنیم. اکثر موسیقیها هم حالتی توخالی دارد که هیچ اتفاقی در آن رخ نمیدهد.
یک عده معتقدند که موسیقی سنتی به بنبست رسیده. تو چی فکر میکنی؟
این بنبست را ما خودمان میسازیم. خیلی اتفاقها میتواند در این موسیقی بیفتد ولی از آنجاییکه فکر همهی ما روی یک خط است، نمیتوانیم کار نو بیرون دهیم. در رابطه با مسائل مادی هم متأسفانه میبینیم که بهترین کارها با بدترین کارها یک حد فروش دارد؛ چون قانون کپیرایت هم به درستی رعایت نمیشود.
مطالعات دیگری که در آهنگسازی کمکت میکند چیست؟
بیشتر مسائل باطنی و متافیزیک.
تأثیر آن را در موسیقیات چهطور میبینی؟
این فقط یک علاقهی شخصی است.
کار آیندهات چیست؟
روی یک همآوایی کار میکنم: ۴ صدا یا ۴ لحن متفاوت که بهصورت آلبوم منتشر خواهم کرد.
منبع: همشهری جوان، شمارهی ۴۹، شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۴
پینوشت: متن این مصاحبه و عکسهای مربوط به آن در روز ۲۹/۱/۸۸ مورد بازبینی و اصلاح قرار گرفت.
دوستان گرامی، سلام
گوشههایی از تمرین
فردی همایون شجریان را برای دریافت آماده کردهام. همایون ابتدا بیتی از
«همآوازی مثنوی» (شعر عطار) را میخواند و سپس ضرب میگیرد و به سراغ دو
خط اول تصنیف «مطرب دل» (شعر مولانا) میرود:
« با من صنما دل یکدله کن / گر سر ننهم آنگه گله کن »
دریافت کلیپ تصویری
حجم: ۶.۳۴ مگابایت
مدت زمان: ۱ دقیقه و ۷ ثانیه
مدت زمان (تخمینی) دریافت فایل: ۱۵ دقیقه و ۵ ثانیه (56Kbps)
تصنیف هوای گریهخواننده: همایون شجریان
آهنگساز: محمدجواد ضرابیان
کلام: سیمین بهبهانی
دریافت تصنیف هوای گریه
حجم: ۸۹۵ کیلوبایت
مدت زمان: ۷ دقیقه و ۱۵ ثانیه
مدت زمان (تخمینی) دریافت فایل: ۲ دقیقه
دریافت فایل صوتی مصاحبه با همایون شجریان - حجم فایل: ۱.۲۹ مگابایت
[پخش قسمتی از قطعهی ترکمن]
آقای همایون شجریان، برای دومین بار است که شما همراه با پدر ـ استاد محمدرضا شجریان - همینطور استاد علیزاده و آقای کلهر در فیلارمونی شهر کلن به اجرای برنامه پرداختید. در آغاز خیلی خوشحال میشوم که از خودتان بگویید که چرا شما صرفاً فعالیتهای هنریتان را به این گروه معطوف کردهاید و همواره با پدرتان همکاری میکنید؟
فعالیتهای هنریای که انجام میدهم در بخش کنسرت زیر سایهی این گروه است و در بخشهای دیگر هم بیشتر در ایران کارهایی را به صورت نوار و سیدی ارائه میدهم و تا کنون شمار آنها به چهار کار رسیده که حاصل فعالیت سه-چهار سالهی من است.
هنگام تمرین یا کار با پدرتان، ایشان سختگیری میکنند؟
خیر، گروه ما به این شکل است که هر کسی کار خودش را انجام میهد و سختگیری قبل از هر چیز از جانب خود هر شخص است. هر کسی ممکن است برای خود ایدههای جدیدی داشته باشد. ممکن است من برای نواختنم در یک قطعهی جدید ایدههایی داشته باشم.
[پخش قطعهای از تنبکنوازی همایون شجریان]
حدود چهار-پنج سال پیش که با شما صحبت می کردم، در نظر داشتید که موسیقی را به صورت آکادمیک در خارج از کشور ادامه بدهید، چه شد؟
پشیمان شدم [با خنده] و بیشتر همین آواز کلاسیک ایرانی را ادامه میدهم. آن موقع قصد داشتم آواز اپرا را امتحان کنم، چون به آن علاقه داشتم. ولی دیدم تمرکزم را روی آواز ایرانی بگذارم، بهتر است. نمیدانم شاید باز هم روزی برای خودم کار [آواز اپرا] را دنبال کنم ولی نه به صورت حرفهای. چون فکر نمیکنم فرصت آن باشد. در حقیقت کمی دیر شده... دیگر به هر حال من سیساله هستم و در این وادی. آواز اپرا مقولهای است که پرداختن به آن نیاز به دانستن زبان و تسلط بر آن دارد و تحصیلات مفصلی باید پشتوانهاش باشد. در آن صورت برنامهی زندگی من کاملاً تغییر میکند. در حال حاضر همهی تمرکزم را به آواز کلاسیک ایرانی معطوف کردهام.
همانطور که اشاره کردید شما سیساله هستید. اکنون گرایش جوانانی در سن شما یا حتی در سنین پایینتر به موسیقیای که شما آن را ادامه میدهید چگونه است؟
با چند کاری که به بازار عرضه شد، مخاطبهایی که داشتم و صحبتها و انتقادهایی که میشد این طور احساس کردم که جوانان حتی بخشهای آوازی را میپسندند ؛ در حالی که خیلیها فکر میکنند برای جوانان سنگین است و شاید حوصله نداشته باشند که آوازی خوانده شود و صرفاً دوست دارند قطعه بشنوند. به من تقریباً این طور ثابت شد که کلیهی کارها را دوست دارند، ولی به هر حال یک سری قطعهها و فرمهایی را بیشتر دوست داشتهاند ؛ ولی آواز را چون که از زبان و حنجرهی کسی که همسن و سال خودشان است میشنیدند بهتر میپذیرفتند. مخصوصاً در کار اول (نسیم وصل) شاهد آن بودم که خیلی از جوانانی که موسیقی ایرانی را هرگز گوش نکرده و نمیکردند بیشتر به خاطر تصانیفی که در کار وجود داشت آن را گوش میکردند و تمایل داشتند موسیقی ایرانی گوش دهند و خب آواز هم خیلی سنگین به نظرشان نمیآمد؛ چون احساس نمیکردند خوانندهی آن متعلق به یک نسل گذشته است.
گویا شما علاوه بر تنبک، چند ساز دیگر نیز مینوازید؟
به طور تخصصی قبلاً کمانچه مینواختم ؛ ولی سالهاست که آن هم به خاطر آواز فراموش شده است.
در پایان خوشحال میشوم، در صورت امکان دو خط از یکی از کارها و ترانههایتان را نیز بخوانید.
یکی از ترانهها هست که تا کنون خیلی خیلی مورد استقبال قرار گرفته و همیشه همه تقاضا داشتند این کار خوانده شود؛ میتوانم دو خط اول آن ترانه را برای شما اجرا کنم.
[همایون دو بیت اول تصنیف «هوای گریه» از آلبوم «نسیم وصل» را میخواند:
نبستهام به کس دل نبسته کس به من دل / چو تخت پاره بر موج رها رها رها من
ز من هر آنکه او دور چو دل به سینه نزدیک / به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من]
با آرزوی موفقیت بیشتر برای شما، از شما تشکر میکنم.
خواهش میکنم.
پینوشت: متن این گفتوگو و لینک دانلود فایل صوتی آن در تاریخ ۲۸ فروردین ۸۸ مورد بازبینی و اصلاح مجدد قرار گرفت./
« جهان سایهی توست روش از تو دارد / ز نــور تــو بـاشـد بـقــا و فـنــایـش »
دوستان عزیز، امروز برای فتح باب زندگینامهی همایون شجریان را در زیر میآورم. هر چند میدانم مطلب بدیعی نیست ولی خب... فتح باب است دیگر!
زندگینامهی همایون شجریان
همایون شجریان، فرزند چهرهی شاخص ایران ـ محمدرضا شجریان ـ در ۳۱ اردیبهشتماه ۱۳۵۴ در تهران و در خانوادهای عجین با موسیقی چشم به جهان گشود. از کودکی علاقه به موسیقی و ریتم در او نمایان بود تا به تشخیص پدر نزد استاد بیهمتای تنبک، شادروان ناصر فرهنگفر به فراگیری تکنیک و شناخت ریتم که اساس موسیقی است، پرداخت و چند سالی هم نزد جمشید محبی ادامه داد. از ده سالگی در کنار خواهران خود نزد پدر آواز را شروع کرد و در دوران بلوغ روزانه تکنیک آواز و صداسازی را بهصورت فشرده فرا گرفت. در همان زمان به هنرستان موسیقی رفت و کمانچه را بهعنوان ساز تخصصی خود انتخاب کرد و در خارج از هنرستان به ادامهی فراگیری آن نزد اردشیر کامکار پرداخت. از سال ۱۳۷۰ پدر و گروه آوا را در کنسرتهای آمریکا، اروپا و ایران (با تنبک) همراهی کرد و از ۱۳۷۸ به بعد در صحنهی کنسرتها همخوانی با پدر را آغاز نمود. همایون در چندین دوره کنسرتهای خارج از کشور با بزرگان موسیقی ایران به صحنه رفته است. آلبوم «نسیم وصل» به آهنگسازی محمدجواد ضرابیان، اولین آلبومی است که همایون بهتنهایی خوانندگی آن را بر عهده داشته است.
سالشمار زندگی همایون شجریان
۱۳۵۴ | تولد: سیویکم اردیبهشت پنجاه و چهار
۱۳۶۴ | آغاز فراگیری آواز به همراهی خواهران، نزد پدر
۱۳۷۰ | آغاز همکاری با گروه «آوا» در کنسرتهای خارج از کشور
۱۳۷۳ | اجرای برنامهی «قاصدک» در کنسرتهای دور اروپا با پدر و پرویز مشکاتیان
۱۳۷۸ | شروع همخوانی با پدر در کنسرتها
۱۳۷۹ | همراهی در اجرای برنامهی نوا و داد و بیداد و «زمستان» در کنسرتهای دور اروپا و امریکا و کانادا
۱۳۸۱ | همراهی در اجرای برنامهی راست پنجگاه و مرکبخوانی در کنسرتهای دور اروپا و کانادا
۱۳۸۲ | انتشار اولین آلبوم مستقل با نام «نسیم وصل»
۱۳۸۳ | انتشار آلبومهای مستقل «ناشکیبا» و «شوق دوست»
۱۳۸۴ | انتشار آلبوم مستقل «نقش خیال»
۱۳۸۴ | اجرای کنسرت بههمراه گروه اساتید (پدر، علیزاده و کلهر) در خارج و داخل کشور
۱۳۸۵ | انتشار آلبوم «با ستارهها» شامل مجموعهای از تصانیف به آهنگسازی محمدجواد ضرابیان
۱۳۸۶ | معرفی آلبوم «با ستارهها» بهعنوان برترین اثر موسیقایی سال ۸۵ در حوزهی موسیقی سنتی
۱۳۸۶ | برگزاری کنسرت «با استاد سخن سعدی» بههمراه گروه آوا در دور اروپا و تهران
۱۳۸۶ | برگزاری نخستین کنسرت مستقل با گروه موسیقی «دستان» در کنسرت دور اروپا
۱۳۸۷ | اولین حضور مستقل بر روی صحنههای ایران بههمراه گروه «دستان» در مردادماه ۸۷
۱۳۸۷ | انتشار همزمان آلبومهای «قیژک کولی» و «خورشید آرزو» با همکاری «دستان»
آثــار
نسیم وصل، ۱۳۸۲
ناشکیبا، ۱۳۸۳
شوق دوست،۱۳۸۳
نقش خیال، ۱۳۸۴
با ستارهها، ۱۳۸۵
قیژک کولی، ۱۳۸۷
خورشید آرزو، ۱۳۸۷