وبلاگ هواردارن همایون شجریان

رونوشت http://homayounshajarian.blogfa.com

وبلاگ هواردارن همایون شجریان

رونوشت http://homayounshajarian.blogfa.com

نـقــدی بر نـقــد آلبوم ناشکیبا

دوستان عزیز...
چندی پیش در یکی از وبگردی‌هایم برای یافتن مطالبی پیرامون آقای همایون شجریان، به نقدی بر نوار ناشکیبا برخوردم که در شماره‌ی ۳۳۹۹ (یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۸۳) روزنامه‌ی همشهری به چاپ رسیده بود. این مطلب که نگارنده‌ی آن، جناب آقای محمد بهمنش هستند، در زیر می‌آید:

نقدی بر نوار ناشکیبا
نه در حد انتظار/ محمد بهمنش

بی‌تردید در سایه‌ی پدری با درجه‌ی مهارت و استادی در آواز قرار گرفتن برای هر کس سخت است، حتی اگر آن کس همایون شجریان باشد. چه برای او از همه سخت‌تر است، زیرا ارائه‌ی آواز بدین پایه و مایه توسط محمدرضا شجریان، مسیر را برای هر خواننده‌ای ولو این که پسری به نام همایون باشد، دشوار کرده است. همایون حدود چند سال است که در کنار پدر به هنرنمایی می‌پردازد. سه آلبوم اخیر (زمستان است، بی تو به سر نمی‌شود و فریاد) با همراهی آواز این دو به بار نشسته است. اما انتشار آلبوم مستقل «نسیم وصل» در سال گذشته، نشان داد که همایون مسیر مستقلی می‌طلبد. نکته‌ی حائز اهمیت در آن اثر، استفاده از مجموعه‌ای شامل چند ترانه با اشعاری که وجهی از عامه‌پسندی را در خود داشت و فرم و نمونه‌ی تنظیم و ارائه قطعات، اثر را از یک موسیقی کاملاً جدی، جدا می‌کرد. اینک پس از گذشت یک سال، اثر دیگری با عنوان «ناشکیبا» ارائه می‌شود، میل خواننده به انتشار اثر در روز تولدش(!) و عکس روی جلد، نوعی رقابت با خوانندگان موسیقی پاپ را به نمایش می‌گذارد. جریانی که به حواشی و جذابیت‌های ظاهری، بیش از متن می‌اندیشد. همایون در اجراهای متعدد نشان داده است که از توان و تسلط قابل قبولی برخوردار است. این توان به حدی بوده است که گاه در کنسرت‌های خارج از کشور بدون حضور پدر به روی صحنه رفته است. با توجه به سن و سابقه و حضور استاد، همگی شرایط را برای رشد و ارتقاء افزون‌تر این خواننده‌ی جوان مهیا می‌سازد. اما همایون شجریان به جنبه‌ای دیگر از موسیقی نیز باید توجه کند. صرف صدای خوش و شهرت، اسباب کافی برای ارائه‌ی آثار برجسته نیستند. «ناشکیبا» اثری است که سوای شهرت نوازندگان و خواننده‌ی آن شاید ویژگی چندانی ندارد. ضمن آن که حتی گاه فاقد بار و کشش احساسی برای جذب هر نوع مخاطبی است. از قدیم در میان موسیقیدانان نکته‌ای مورد اشاره بوده است و آن ساخت آهنگ به ضرب زور است(!). واژه‌ی «زور» به معنای ساختن قطعه‌ای موسیقی بدون هیچ بهره و بیان احساسی و تنها با استفاده از وصل چند صدای موسیقی است، به مثابه شاعری که قافیه‌ها را کنار هم بگذارد تا مثلاً غزلی بسراید که تنها نمای ظاهری یک شعر را دارد. در ابتدای اثر، تصنیف «چه دانستم» شنیده می‌شود.
مقدمه‌ی سازی که ردپای کامکارها را به خوبی برخود دارد به یک ملودی نه چندان دلچسب و موسیقی نه چندان روان با شعری از مولانا وصل می‌شود. قطعه سوم «می عشق» نام دارد. ملودی معمولی و نسبتاً عامه‌پسند با تنظیمی معمولی بدون هیچ ویژگی موسیقایی با ناخوشایندترین وجه ممکن، شعر حافظ را ارائه می‌دهد. با چنین فضاهایی در اثری به نام «زهی عشق» قبلاً آشنا شده‌ایم. این مسیر در سایر قطعات نیز با اندکی فراز و نشیب به چشم می‌خورد. تصنیف «پنهان چو دل» با تأثیر از موسیقی خراسانی درست شبیه تصنیف «ای عاشقان» که آن هم ملهم از موسیقی خراسان توسط کلهر ساخته و با صدای شجریان بزرگ خوانده شده است. اما این کجا و آن کجا(!) بی‌تردید اردشیر کامکار نوازنده‌ای پر قدرت با تکنیک و تسلط کافی در هنر کمانچه‌نوازی است. او در این سال‌ها با اجرای آثار متعدد، توان خود را به نمایش گذارده و تأیید خود را از جامعه‌ی موسیقی دریافت کرده است.
با این حال آهنگسازی در موسیقی ایرانی چندان پدیده‌ی ساده‌ای نیست. این مقوله که مصداق کامل سهل و ممتنع است، به راستی در نگاه اول آسان ولی در ادامه‌ی راه دشواری‌های فراوان را به همراه دارد. به خصوص تصنیف‌سازی که خود نیاز به بحث و تفصیل دارد. در سه دهه‌ی اخیر آثار و تصانیف هنرمندانی نظیر محمدرضا لطفی، پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده و برخی تصانیف جلیل عندلیبی، سطح ذوق و درک و دریافت شنونده را ارتقاء داده است. در واقع در اثر ناشکیبا، گناه بر دوش آهنگساز و یا اجرا کننده نیست. نسل پیشین، مخاطب جدی موسیقی را به سمت و سویی رهنمون کرده‌اند که این مسیر با هر اثر سهل‌الوصولی ارضا نمی‌شود. جایگاه هنری و ارزش‌های والای نوازندگی اردشیر کامکار و ارتقاء هنر کمانچه‌نوازی در دو دهه‌ی اخیر بر کسی پوشیده نیست. اما مقوله‌ی نواسازی و ساخت تصنیف مقوله ای است که نیاز به تعمق و تفکر افزون تری دارد.
اردشیر کامکار به دلیل موقعیت خانوادگی و حضور آهنگساز پرقدرت و با دانشی نظیر هوشنگ کامکار، قطعاً با این مسائل آشناست و این خانواده اولین منتقدان او خواهند بود. همین امر مسئولیت و وظیفه‌ی او را در مقوله‌ی مورد نظر دشوار خواهد کرد. روی دیگر سکه، حضور همایون شجریان است. اگر این خواننده‌ی جوان و جویای نام، خواهان طی مسیری با ویژگی‌های برتر هنری است، می‌بایست قدری جدی‌تر و عمیق‌تر به حضور موسیقایی‌اش بیندیشد. تجربه نشان داده است که اغلب خوانندگان موسیقی با جریان‌ها، رویکردها و گرایش‌های موسیقی، آشنایی چندانی ندارند. اما موقعیت همایون به عنوان فرزند استاد بزرگ آواز ایران و همچنین نوازندگی کمانچه و تنبک توسط او، مسئولیت و وظیفه‌اش را نیز در ارائه‌ی اثر دشوار می‌کند. بی‌تردید کیفیت اثر موسیقی نه در شهرت و جذابیت‌های عناوین ظاهری که در کیفیت و محتوای اثر نهفته است. این کیفیت حتی ممکن است از یک موسیقیدان نه چندان مشهور ارائه شود. همایون این را خوب می‌داند اما ای کاش به کار بندد.

 

اما بنده نیز نقدی بر نقد آقای بهمنش نوشته‌ام که توجه شما را به آن جلب می‌کنم:

نقدی بر نقد آقای بهمنش
نه در حد انتظار/ سهند سلطاندوست

آقای منتقد! در کدام قسمت آلبوم زمستان است آقای همایون شجریان به هم‌خوانی با پدر پرداخته‌است؟ البته مراد بنده از هم‌خوانی آن نیست که پسر زیر صدای پدر بخواند که اگر این‌گونه بود صدای آقای کلهر هم در تصنیف بی تو به سر نمی‌شود، زیر صدای استاد شنیده می‌شود ولی ایشان را خواننده‌ی آن اثر نمی‌نامیم. در ضمن در نوار "زمستان است" از همایون تنها به عنوان نوازنده‌ی تنبک نام برده شده، نه خواننده ... [این مسئله به خودی خود هیچ ارزش و اهمیتی ندارد که همایون شجریان در فلان نوار به همراه استاد آواز خوانده یا نه. بلکه از آن منظر قابل توجه است که شما بدون داشتن سطحی‌ترین و ابتدایی‌ترین اطلاعات پیش‌نیاز از موضوع مورد بحث، برای نوشتن یک نقد، قلم بر کاغذ رانده‌اید و اظهار نظر فرموده‌اید.]
نوشته‌اید که آلبوم نسیم وصل معیارهای موسیقی جدی(!) را ندارد. چه تعریفی از موسیقی جدی دارید؟ آیا این یک ترکیب من‌درآوردی نیست؟ موسیقی مگر می‌تواند با آدم شوخی داشته باشد؟ شاید این شما هستید که آن موسیقی را شوخی می‌انگارید.

این که خواننده بخواهد آثارش را در روز تولدش منتشر کند، چه اشکالی دارد که از آن با تعجب و تمسخر یاد می‌کنید؟ در ضمن قرار گرفتن عکس خواننده روی جلد چه عیبی دارد؟ مگر عکس خود استاد شجریان (که او را مبرا از هرگونه اشتباه دانسته‌اید) بارها روی جلد آثارشان چاپ نشده؟ از آن گذشته، مگر همایون شجریان طراحی جلد آثارش را بر عهده دارد؟

نوشته‌اید: « ناشکیبا اثری‌ست که سوای شهرت نوازندگان و خواننده‌ی آن شاید ویژگی چندانی ندارد »
آقای منتقد! آیا این نقد و بررسی است؟! در یک جمله، بی‌ذکر هیچ دلیلی، کل اثر را زیر سؤال برده‌اید... فکر می‌کنم انتقاد کردن به همین سادگی‌ها هم نباشد. شاید این‌گونه می‌اندیشید که هر که بهتر بکوبد، منتقد خوب و توانایی‌ست و شایسته‌ی احترام؟

آقای منتقد! شما ناشکیبا را "فاقد هرگونه بار و کشش احساسی برای جذب مخاطب" دانسته‌اید. چه کسی به شما اجازه داده‌ است که به جای دیگران و به نمایندگی از طرف همه‌ی دوستداران موسیقی ایرانی نظر بدهید؟ کمی به خودتان بنگرید و ببینید در حدی بوده‌اید که این مسئله را تشخیص دهید؟! (کشش احساسی، امری کاملاً فردی و شخصی‌ست؛ چگونه می‌توانید به جای همگان چنین احساسی داشته‌باشید؟ لااقل بنده چنین احساسی ندارم و شما را محق به اینکه راوی شدت احساسات من باشید، نمی‌پندارم.)

آقای منتقد! نوشته‌اید: "ضرب زور(!)" کدام ضرب زور؟ تا آنجا که من اطلاع دارم چماق به دستی بالاسر همایون شجریان دیده نشده که ایشان را به انتشار آلبوم تهدید کند. خود همایون شجریان در گفت‌وگویی که در همان صفحه‌ی روزنامه‌ی همشهری به چاپ رسیده صراحتاً اعلام کرده که ترجیح می‌دهد هرگز کاری ارائه ندهد، تا آنکه اثری "بزن‌دررویی" منتشر کند.

آقای منتقد! اوج باریک‌بینی در نقد را جایی نشان داده‌اید که به بررسی(!) تک‌تک قطعات آلبوم پرداخته‌اید...
ابتدا تصنیف "چه دانستم" را مطابق عادتتان بدون هیچ دلیلی فاقد ملودی و موسیقی روان خوانده‌اید. سپس بی‌توجه به ساز و آواز "ناشکیبا" به سراغ تصنیف "می عشق" رفته‌اید و آن را نیز عامه‌پسند و کاملاً معمولی و شاید هم مزخرف قلمداد کرده‌اید. (آقای منتقد! فکر نکنید که با الصاق برچسب عوامانه بر هر اثری، خود روشن‌فکر و اهل فن جلوه می‌نمایید) سایر قطعات را نیز نادیده گرفته‌اید و به طور کلی آن‌ها را بیهوده و فاقد ارزش‌های هنری دانسته‌اید. تصنیف "پنهان چو دل" هم مانند دیگر آثار همایون اصولاً "کمتر از حدّ انتظار" و دارای سطحی بسیار پایین‌تر نسبت به "ای عاشقان" (شب، سکوت، کویر...) است. لااقل می‌نوشتید که چه چیز موجب این اختلاف سطح شده و "حدّ انتظار" شما چه بوده؟ شاید ما هم مثل شما به زوایا و خفایای هنر -که ظاهراً شما کاملاً به آن اشراف دارید- آگاه می‌شدیم.

آقای منتقد! گویا عادتی در نوشتن دارید و آن اینکه ابتدا به تعریف و تمجید بی‌‌دلیل و منطق از شخص مورد نظر می‌پردازید و بعد هم به همان سبک بر او می‌تازید. شاید می‌انگارید دست آویختن به چنین شیوه‌ای رنگ و لعاب عدالت را از رهگذر برشماری معایب و مزایا به نقد شما می‌بخشد.

تعریفتان از اثر سهل‌الوصول چیست؟ (یقیناً اعتقاد ندارید که برای هر ادعایی مدرکی و برای هر واژه‌‌ی خودساخته‌ای تعریفی لازم است.)

در آخر هم، چون پدری دلسوز و یاری وفادار به موعظه پرداخته‌اید... اینک که به پایان عرایضم نزدیک می‌شوم؛ احساس می‌کنم که شاید نقد بی‌پایه و اساس شما که احتمالاًً باری به هر جهت و برای پرکردن قسمت‌های خالی روزنامه‌ی وزین(!) بوده، ارزش این همه پاسخ را نداشته! ولی از سویی... نوشته‌ی شما در روزنامه‌ی پرتیراژ و پرمخاطبی چون همشهری به طبع رسیده... خیلی‌ها (خیلی خیلی بیشتر از آنان که این جواب مرا می‌خوانند) نقد و نگاه شما را خوانده‌اند.

پی‌نوشت ۱ : حالا که برای بازبینی و اصلاح آرشیو وبلاگ، مجدداً نقد دوست موسیقی‌دانمان(!) را می‌خوانم، در شگفتم و انگشت‌به‌دهان مانده‌ام که چطور با این همه صبر و حوصله به پاسخگویی به لاطئلات جناب نویسنده پراخته‌ام!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد