وبلاگ هواردارن همایون شجریان

رونوشت http://homayounshajarian.blogfa.com

وبلاگ هواردارن همایون شجریان

رونوشت http://homayounshajarian.blogfa.com

Wallpaper

برای دیدن تصویر در اندازه‌ی اصلی، اینجا کلیک کنید
اندازه‌ی تصویر: ۱۲۸۰x۹۶۰ پیکسل
حجم: ۶۱۸ کیلوبایت

هم‌آوازی شوشتری

چند سال پیش استاد محمدرضا شجریان به همراه استاد حسین علیزاده، کیهان کلهر و همایون کنسرت پرباری در مراکش برگزار کردند. یکی از قطعات این اثر، هم‌آوازی شوشتریست که بدون همراهی ساز خوانده شده و بسیار گیراست. این قطعه گوشه‌ای از توانایی‌های همایون شجریان در آوازخوانی را نشان می‌دهد. او در این قطعه، پابه‌پای پدر می‌خواند و صدای جوان او مکمل شایسته‌ای برای آوای بی‌همتای پدر است.

همایون شجریان
فستیوال فز در مراکش

امروز کلیپ تصویری این اثر را در وبلاگ قرار می‌دهم. اگر تاکنون آن را ندیده‌اید، پیشنهاد می‌کنم حتماً دانلود کنید. هم‌خوانی فوق‌العاده‌ای‌ست. مصراع‌های فرد توسط همایون شجریان و مصراع‌های زوج توسط استاد محمد‌رضا شجریان اجرا شده است.

اگر می‌بینید که حاشیه‌ی سیاه دور و بر این کلیپ خیلی وسیع و آزار‌دهنده است، تقصیر حقیر نیست. حواشی موجود در اصل این کلیپ مزین به نام مبارک پاساژی در میدان انقلاب بود که انگار این کنسرت در آنجا برگزار شده باشد! از اول تا آخر کلیپ، این نام مبارک از راست به چپ و از بالا به پایین بی‌وقفه عزیمت می‌فرمود. بنده هم ناگزیر برای آنکه به حس هنری شما حین دیدن اثر خدشه‌ای وارد نشود، پاساژ مربوطه را سانسور کردم.

همایون شجریان


دانلود کلیپ تصویری «هم‌آوازی شوشتری»

حجم فایل: ۴.۷۷ مگابایت
مدت زمان: ۳ دقیقه و ۱۷ ثانیه
مدت زمان (تخمینی) دریافت فایل: ۲۵ دقیقه

توضیحاتی درباره‌ی شعر «هم‌آوازی شوشتری»

سر فرو آوردن: به کنایه یعنی «تکبر را کنار گذاشتن، توجه نشان دادن، محل گذاشتن». معنای بیت: تو به ما توجهی نشان نمی‌دهی (حاضر نیستی سرت را پایین بیاوری و نگاهی به زیر پایت بیندازی)، و من دلی دارم که قادر به شکیبایی نیست. صنایع ادبی: «سر» و «دل» صنعت مراعات‌النظیر دارند. در ضمن «را» در «تو را» و «مرا» حرف اضافه است.

همه‌عمر: [قید است] در سراسر عمر، در تمام طول زندگی. سعدی گاه «همه‌عمر» را به صورتی به کار برده است که معنای «یک بار، برای یک بار هم که شده» در آن مستتر است، مانند این بیت: «سعدیا حال پراکنده‌گوی آن داند / که همه‌عمر به چوگان کسی افتاده‌ست» و یا: «گر همه‌عمر نداده‌ست کسی دل به خیال / چون بیاید به سر راه تو بی‌دل برود». قید «همه‌عمر» در این بیت قاعدتاً متعلق به فعل «باز شد» است و باید آن را به قرینه برای فعل مصراع دوم نیز در نظر داشت. اما نمی‌توان «همه‌عمر» را فقط مربوط به فعل مصراع دوم گرفت. ظاهراً سعدی تعمد داشته است که «همه‌عمر» را در اینجا بنشاند، وگرنه او شاعر دست و پا بسته‌یی نیست. آب دیده: کنایه از «اشک». معنای بیت: کدام چشم است که در سراسر زندگی یک بار به چهره‌ی تو نگاه کرده باشد و در باقی عمر اشک به روی آن روان نشده باشد. چشمی که یک‌بار به چهره‌ی تو بنگرد دیگر هرگز به خواب نخواهد رفت و بسته نخواهد شد. صنایع ادبی: «دیده» مجاز از چشم است.

طبع: خلق، سرشت. نمی‌آید: سر نمی‌زند، ساخته نیست.

مجلس: در اینجا به قرینه‌ی «های و هو»، مجلس سماع و وجد و حال است. معنای بیت: این چه عاشقی‌ست که فریاد دردناکش بلند نیست و این چه مجلس سماعی‌ست که های و هوی شور و حال از آن به گوش نمی‌رسد؟

به شیر بود: همراه با شیر بود. مگر: حتماً، لابد. پیر بود: پیر شد. در چاپ فروغی که هم‌آوازی شوشتری نیز به مانند آن خوانده شده «پیر گشت» آمده است. تغیر: تغییر. معنای بیت: حتماً شور عشق را همراه با شیر به سعدی نوشانده‌اند که اکنون که پیر شده است نیز هیچ تغییری در او پدید نیامده و همچنان عاشق است. (برای سعدی عشق چیزی است که با شیر اندرون شده و با جان به در رود). صنایع ادبی: «شیر» و «شور» جناس ناقص اختلافی دارند. «شیر» و «پیر» هم همچنین. در این بیت مبالغه نیز شده است.

پی‌نوشت ۱ : یک دیوان حافظ کوچک و کم‌حجم دانلود کنید که آقای علی حدیدیان طراحی کرده‌اند و استفاده از آن رایگان است. دستشان درد نکند. در این برنامه ۴۹۵ غزل، ۳ قصیده، ۲ مثنوی، ۴۲ رباعی و ۳۴ قطعه (مجموعاً ۵۷۶ شعر) گردآوری شده است. قابلیت جستجو و فالگیری هم دارد. (اطلاعات بیشتر...)

دانلود تصانیف «شب جدایی» و «دشت» + گفت‌وگویی با همایون شجریان

۱ بازخوانی ترانه‌ها و آثار قدیمی یکی از شاخه‌های فعالیت هنری همایون شجریان بوده است. پیش از این به تصنیف آتشی در سینه دارم جاودانی... اثر ماندگار استاد مرتضی نی‌داوود پرداخته شد. اینک شب جدایی، از ساخته‌های زنده‌یاد مجید وفادار را می‌شنویم که همایون شجریان کار بازخوانی آن را بر عهده داشته است.

 مجید وفادار (متولد: ۴/۱۱/۱۲۹۴ | درگذشت: ۱۳۵۴)
مجید وفادار، نوازنده‌ی ویلن و آهنگساز و هنرآموخته نزد حسین‌خان اسماعیل‌زاده، رضا محجوبی و ابوالحسن‌خان صباست. وی کار آهنگسازی را از دهه‌ی ۱۳۱۰ آغاز نمود و بسیاری از نغمه‌های زیبا و تأثیرگذار موسیقی در دهه‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ از آثار اوست. وفادار در دهه‌ی ۱۳۳۰ همکاری با رادیو را آغاز کرد و تا اواخر عمر، آثاری چون مرا ببوس (کلام از حیدر رقابی)، گل اومد بهار اومد (کلام از بیژن ترقی) و شب جدایی (کلام از رهی معیری) را خلق نمود. وی در سال ۱۳۵۴ چشم از جهان فرو بست.

شب جدایی، یکی از آثار تولیدی در مرکز موسیقی و سرود سازمان صدا و سیما است.

۲ یکی از دوستان خواسته بودند قطعه‌ی دشت از آثار قدیمی و ارکسترال همایون شجریان را برای دانلود در وبلاگ قرار دهم. شعر این اثر که از فریدون مشیری است در زیر می‌آید:

 در نوازش‌های باد
در گل لبخند دهقانان شاد،
در سرود نرم رود،
خون گرم زندگی جوشیده بود
نوشخند مهر آب،
آبشار آفتاب،
در صفای دشت من کوشیده بود
شبنم آن دشت از پاکیزگی
گویا خورشید را نوشیده بود
روزگاران گشت و گشت
داغ بر دل دارم از این سرگذشت
داغ بر دل دارم از مردان دشت
یاد باد آن خوش‌نوا آواز دهقانان شاد،
یاد باد آن دلنشین آهنگ رود،
یاد باد آن مهربانی‌های باد،
یاد باد آن روزگاران یاد باد
دشت با اندوه تلخ خویش تنها مانده است
زان همه سرسبزی و شور و نشاط
سنگلاخی سرد بر جا مانده است
آسمان از ابر غم پوشیده است
چشمه‌سار لاله‌ها خوشیده است
جای گندم‌های سبز، جای دهقانان شاد،
خارهای جانگزا روییده است!
بانگ برمی‌دارم از دل:
خون چکید از شاخ گل، باغ و بهاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد، دوست‌داران را چه شد؟
سرد و سنگین کوه می‌گوید جواب
خاک خون نوشیده است  

۳ گفت‌وگویی که در زیر می‌خوانید، مربوط می‌شود به مرداد ۱۳۸۴. مصاحبه‌ی روزنامه‌ی همشهری با همایون شجریان به بهانه‌ی انتشار سومین آلبوم مستقل خود (شوق دوست):

 همایون شجریان همان‌گونه که از نام و شهرت و محبوبیت پدر، لاجرم برخوردار است به همان اندازه هم مورد توجه دقیق منتقدان و متخصصان بوده و به‌اصطلاح به‌شدت زیر ذره‌بین است. او گرچه از قبل و بغل اعتبار پدر، فایدت‌ها برده است و خواهد برد، در مقابل از تیز طعنت و کنایت مخالفین پدر یا برخى نامجویان و شهرت‌طلبان هم، بى‌نصیب نبوده و نخواهد بود. به‌گونه‌اى و به‌نوعی، بهترین محمل براى بیان برخى نظرات دوستانه و مشفقانه (در یک نگاه خوش‌بینانه) و در عین حال مناسب‌ترین محل براى ابراز بسیارى خصومت‌ها و حسادت‌ها و خرده‌حساب‌ها (در یک نگاه بدبینانه) در مورد پدرش به حساب مى‌آید و چه بسیار سخن‌ها و ایرادها که به هر دلیل نمى‌توان علیه پدر و استادش بر زبان راند، مى‌توان در نقد آثار او بیان کرد و در حقیقت به بهانه‌ی او، به پدرش تاخت و...
صرف نظر از این موضوع بسیارى نیز از سر خیرخواهى و با نیتى سازنده به نقد آثارش ـ که قطعاً بى‌نقص نیست ـ پرداخته‌اند که صد البته وضعیت مطلوب همین است و اى بسا که او نیز با این موارد آشناست. گرچه تفکیک نیات و گفتار مغرضان از محبان، به ظرافت و هوشمندى نیازمند است که همگان باید بدان آراسته و مجهز باشند. ان‌شاءالله.
همه آن شیر که طفل لب من نوشیده‌ست
اینک از جور جهان ز چشم برجوشیده‌ست

همایون در گفت‌وگو بسیار محتاط و دست‌به‌عصاست؛ از بیم آنکه مبادا در دام تفرعن و به تعبیر استاد باستانى پاریزى تمنمن (مصدر جعلى منیت) افتد و نیز مراقبت شدید مى‌کند تا خداى‌ناکرده حق پیشکسوتى را زایل نکند یا اسائه ادبى را عامل نباشد. (سواى اینکه برخى دوستان مطبوعاتى از خود خاطره‌ی خوشى بر جاى نگذاشته‌اند). نکته‌ی دیگر اینکه تعمدى بود تا گفت‌وگو به زبان محاوره انجام پذیرد و به همین دلیل بسیارى از ضمیرهاى منفصل که مى‌شد متصل شوند و یا رعایت اصول ادبى و نگارشى دیگر که گفت‌وگو را به اصطلاح سلیس و بلیغ و ادیبانه سازد، اما از آنها ابا شد تا صمیمیتى اگر در سخن هست قربانى قواعد نشود.
آن درس که در مدرسه آموخته بودم
در میکـده از من نخریدند به جـامـى

شوق دوست به گفته‌ی او کارى است که در سال ۱۳۷۸ تهیه و حتى ضبط نیز شده است. با این قصد که استاد محمدرضا شجریان آن را اجرا کند، اما شوق و تمایل او از طرفى و لطف و بزرگوارى پدر و نیز جناب ضرابیان از طرف دیگر باعث مى‌شود که امروز این کار را با صداى او بشنویم (چون جمع شد معانى گوى بیان توان زد)
به‌جز پرسش‌ها و پاسخ‌هایى که در پى مى‌آید. سؤال‌ها و جواب‌هاى دیگرى هم انجام پذیرفت که بحث را مقدارى تخصصى و حرفه‌اى مى‌نمود مثل نقد فنى نوار، تکرار دستگاه‌ها در اجرا، صداسازى و پرورش حنجره، شیوه‌ی آموزشى استاد شجریان، شناخت سازها و... که به نظر مفید و مناسب جهت درج در روزنامه نیامد و در مجالى در خور (فصلنامه یا کتاب) باید بدان پرداخت.

همکارى با آقاى ضرابیان (آهنگساز نسیم وصل و شوق دوست) در بسترى عاطفى و ذوقى جریان دارد و مبتنى بر اشتراک سلیقه‌هاست یا اینکه صرفاً فنى و هنرى است؟

صرف نظر از مسائل فنى و هنری، من و ایشان که به حق، آهنگسازى بسیار خوش‌قریحه و دوستى بزرگوار و بهره‌مند از عواطف و خصلت‌هاى برجسته‌ی انسانى هستند، بسیار صمیمى و در عین حال در کار خود جدى هستیم و این ارتباط در کارهاى مشترکمان هم کاملاً تأثیرگذار بوده است.

سه اثرى که از شما تاکنون منتشر گردیده در سه دستگاه مختلف و متفاوت ارائه شده است، آیا اساساً در پى اجراى آواز در همه‌ی دستگاه‌ها و مایه‌ها هستید؟

انتخاب و ارائه و اجراى کار قطعاً نمى‌تواند براساس گردش دوازده مقام باشد و آنگاه براى آلبوم سیزدهم مثلاً بر گردد سرخط؛ مگر اینکه اتفاقى و تصادفى این‌گونه شود ولى تا حد ممکن از اینکه چند آلبوم پیاپى در مقام واحد عرضه شود، حتماً پرهیز دارم و سعى مى‌کنم حداقل در بین آنان، تنوع و تفاوت باشد. البته از اینکه در یک دوره‌ی طولانى خلق آثار این امکان دست دهد تا در همه‌ی آوازها و دستگاه‌ها طبع‌آزمایى کنم، خب استقبال مى‌نمایم.

در ناشکیبا قطعه‌اى ساخته بودى (ملهم از موسیقى خراسان) آیا حسى گذرا بود یا اینکه شروع یک روند و یک جریان؟

آن قطعه کاملاً احساسى ساخته شد و در یک فضا و شرایطى که ویژه‌ی روزهایى بود که من در سال‌هاى آخر دهه‌ی دوم عمر به سر مى‌بردم و شاید چنانچه با مجموعه‌ی ناشکیبا متناسب نبود، هرگز به فکر اجرایش نمى‌افتادم. حال اگر تجربه‌اى مجدد و شرایطى مشابه پیش آید، قاعدتاً انجام مى‌پذیرد چون انگیزش ذوق و احساس است.

کارى با صدایت شنیدم که در آلبوم‌هایتان نیست، کارى با همراهى ارکستر بزرگ و گویا از ساخته‌هاى شاهین یوسف‌زمانی، در معرفى‌اش توضیح دهید.

کارى است با عنوان «دشت» که بر روى شعر زنده‌یاد فریدون مشیرى ساخته شده و مربوط به سال ۱۳۷۵ مى‌شود؛ یعنى، زمانى‌که یک دوره‌ی همکارى ۶ ماهه با صدا و سیما داشتم. ملودى را من ساختم و شاهین یوسف‌زمانى آن را تنظیم کرد و سرانجام هم در تلویزیون ضبط و پخش شد. در آن دوره تصنیف دیگرى هم به نام «دلستان» بر روى شعر شیخ اجل، سعدى شیرازى ساخته بودم که آقاى عمادرضا نکویى آن را تنظیم کرده و آقاى علیرضا افتخارى آن را خواند که اخیراً هم آن تصنیف در نوارى با عنوان «قصه‌ی شمع» از طریق شرکت «سروش» و البته بدون اطلاع و رضایت من و حتى با غلط چاپى که نام تصنیف دلستان را دستان چاپ کرده‌اند، منتشر شده است!

چندى قبل یک تیتراژ سریال تلویزیونى که خوانده بودید پخش مى‌شد، تا چه میزان به همکارى با صدا و سیما اعتبار قائلى و مرزبندى‌ها کجاست؟

تصنیفى بود از ساخته‌هاى مرحوم استاد مرتضى‌خان نی‌داوود که در سال‌هاى دور، خواننده‌ی بزرگ و بى‌بدیل یعنى قمرالملوک وزیرى آن را اجرا کرده بودند؛ ولى چون امکان اینکه از صداى ایشان استفاده شود نبود، جناب آقاى اسماعیل عفیفه با من قراردادى را منعقد کردند و این را براى شخص ایشان (البته با حفظ حق و حقوق نشر براى تنظیم‌کننده و خواننده) و فقط براى استفاده در فیلم سینمایى یا سریال تلویزیونى در استودیویى خصوصى بازخوانى کردم. پس از آن پیشنهاداتى مبنى بر کارهاى مستقیم در صدا و سیما یا شرکت در برخى از برنامه‌ها داشتم که تمایلى براى همکارى در خود ندیدم.

کار جدیدى به نام «سه‌نوایى» تبلیغ مى‌شود که گویا در آن نقش داشته‌ای. دلیل اینکه توسط مؤسسه‌ی «دل‌آواز» منتشر نشده است، چیست؟

سه‌نوایى اثری‌ست در زمینه‌ی موسیقى سازى و تکنوازى (بدون کلام) که در آن کار، آقاى رودبارى و من با ساز تمبک آقاى شهرام میرجلالى را همراهى مى‌کنیم و امتیاز این کار مربوط به جناب میرجلالى مى‌شود که با پیشنهادم قرار شد ایشان براى اینکه کار هر چه بهتر منتشر و توزیع شود و در دسترس عموم علاقه‌مندان قرار بگیرد، اثر را به یکى از شرکت‌هاى معتبرى که به بازار این نوع موسیقى تسلط و اشراف کاملى دارند و در حوزه‌ی پخش گسترده و تخصصى انجام مى‌دهند، واگذار کنند.

در مورد هنرهاى دیگر پرسشى دارم و آن اینکه به‌جز موسیقی، به کدام هنر علاقه‌مندی؟

نقاشی، سینما، تئاتر و به‌ویژه شعر که بیشترین دقایق و لحظات سرشار از حس و عاطفه را با آن دارم و در این علاقه‌مندی، شعر کهن و شعر نو، هیچ یک به جهت قالب و شکل فرقى نمى‌کنند، فقط جوهره‌ی شعر و زیبایى‌هاى بیانى و احساسى و اندیشمندى آن است که به‌نظرم دلنشین و تأثیرگذار است، در ضمن ادبیات طنز هم برایم خیلى جذاب است.

سینما و تئاتر چی؟

سینما، تئاتر، تله‌تئاتر و کلاً هنرهاى نمایشى به‌ویژه سینماى کمدى و همچنین فیلم‌هاى پلیسى و معمایى اگر سرشار از پیچیدگى و تعلیق باشد که معمولاً رمز و راز داستان در انتهاى فیلم گشوده مى‌شود و هیجان سرتاسر فیلم و تا انتها برقرار است، مثل آثار هیچکاک یا فیلم‌هایى که براساس آثار آگاتا کریستى ساخته شده است.

از کارهاى در دست اقدام و فعالیت‌هاى آینده‌ی خود بگو.

کارهایى چند در دست بررسى است و کارى که مشخصاً بتوانم از آن نام ببرم نوارى است که آقاى ضرابیان در دست تهیه دارند و ان‌شاءالله تا اواخر سال جارى یا اوایل سال آتى منتشر خواهد شد.

آیا قصد برگزارى کنسرت در ایران (با گروه خود) را دارید؟

بله، مایل هستم؛ اما هنوز قطعى نیست و منتظرم. به نوعى این کار هم در مرحله‌ی بررسى است چرا که برگزارى کنسرت به عواملى نیازمند است و چنانچه آنها مهیا شود بدان خواهم پرداخت. به هر حال هر چه باشد در همان اواخر امسال یا اوایل سال آینده است.

منبع مصاحبه: روزنامه‌ی همشهری

آواز «گنــاه عشــق»

در انتهای آلبوم «نقش خیال» آواز گناه عشق را می‌شنویم که بنا به ادعای پدیدآورندگانِ اثر از اشتراکات گوشه‌ی بیداد همایون و Tarantas فلامنکوی اسپانیا در آن استفاده شده است:

 در خلق ارکستر و آواز گناه عشق از اشتراکات گوشه بیداد همایون و فلامینکو، به طوری که از نقطه نظر موسیقی سنتی ایران و اسپانیا قابل ارزش و تأمل باشد، با تلفیقی در متن و محتوای اثر و نه صرفاً در ارکستراسیون آن استفاده گردیده است.

برخی ریشه‌ی موسیقی فلامنکو را نزدیک به موسیقی ایرانی می‌دانند. از آن جمله خوان مارتین نوازنده‌ی برجسته‌ی اسپانیایی در سفری که سال گذشته به‌منظور اجرا و آموزش سبک فلامنکو به ایران داشت، در گفتگویی این‌گونه عنوان کرد که:

 ریشه‌ی موسیقی فلامنکو و ایران مشترک است. در واقع ساز گیتار همان ساز عود است که با آمدن اعراب به آندلس به ما رسیده است. همه‌ی این ریشه‌های مشترک در موسیقی ما و ایران سبب می‌شود تا مخاطبین موسیقی فلامنکو در ایران بیشتر باشند...

فلامنکو هنر و یا به‌عبارت بهتر بازتابی از زندگی و فرهنگ مردم آندلوسیا، بخشی از کشور اسپانیا است. فلامنکو نوعی موسیقی فولکلور است که بسیار متأثر از موسیقی مراکش، هندی، یهودی و آوازهای محلی است. گفته می‌شود که کولیان نیز نقش به‌سزا و عمده‌ای در تکامل و پرورش موسیقی فلامنکو و البته رقص دیدنی و منحصر به فردش داشته‌اند. در فلامنکو دو دستگاه وجود دارد که بسیار نزدیک و شبیه به موسیقی شرقی و مخصوصاً موسیقی ایرانی می‌باشد. یکی از این دستگاه‌ها تارانتوس می‌باشد که توکه‌ای (دستگاهی) ریتمیک و دارای ریتم منظم و نسبتاً جدی می‌باشد و در استان آلمریا ساخته شده و دیگری تارانتاس است که بسیار شبیه تارانتوس است ؛ با این تفاوت که فاقد یک ریتم منظم بوده و اشعاری که در این دستگاه خوانده می‌شود عموماً در قالب شرح و بیان یک داستان در موضوعات گوناگون می‌باشد. این دستگاه در جنوب شرقی اسپانیا شکل گرفته است و لحنی غمناک را تداعی می‌کند. و از طرفی دستگاه همایون که یکی از ۷ دستگاه موسیقی ایرانی است به واقع نزدیک به گام مینور موسیقی غربی است (اگر ماهور را ماژورشان بدانیم) و نیز بسیار غمگینانه و اندوه‌بخش است. علی قمصری با استفاده از شباهت‌هایی این چنینی توانسته فضایی شنیدنی و دلپذیر خلق کند و شنونده را در فضایی مابین قرناطه و بم و اندلس و کاشان به جولان و سیلان درآورد.

همایون شجریان در مصاحبه‌ای درباره‌ی نوآوری و پرهیز از تکرار گفته است:

 انسان باید خودش را بشکند تا گرفتار تکرار نشود. من هم هیچ‌وقت خودم را اسیر چارچوب‌ها نکرده‌ام. ممکن است این یک نوع نقص باشد؛ ولی دست ذوق و فکر را بازگذاشته‌ام. معتقدم برای نوآوری علاوه بر شناخت موقعیت تاریخی و اجتماعی جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم و با تکیه بر توانایی‌هایمان از آن قالبی که ذهنیت ما را اسیر کرده است، بیرون بیاییم و چقدر سخت است، آن هم در جامعه‌ای که بیشتر روابط و ضوابطش در چارچوب‌ها است و خیلی‌ها هنوز به این قالب‌ها پایبندند.

همایون شجریان چندان هم به موسیقی تلفیقی علاقه‌مند نیست:

 از دیدی که من نگاه می‌کنم موسیقی تلفیقی خیلی نمی‌تواند نیازهای روحی مرا برآورده کند. درست است که تازگی دارد و به دلیل نو بودنش مورد توجه است. ولی من این طور نگاه نمی‌کنم که بعد از شنیدنش برای من چه حس و حالی باقی می‌ماند و حاصل این ترکیب مرا به فکری وا می‌دارد یا نه؟ البته این دید من است؛ ولی نظر بدون تعصبی دارم و به این نوع موسیقی‌ها گوش می‌کنم و بعضی وقت‌ها لذت هم می‌برم، ولی تأثیر ماندگاری در من نمی‌گذارد.

همایون شجریان


دانلود آواز گناه عشق

حجم: ۶۱۵ کیلوبایت
مدت زمان: ۴ دقیقه و ۵۸ ثانیه
مدت زمان (تخمینی) دریافت فایل: ۳.۵ دقیقه

به سیاق مرتبه‌ی قبل، این بار نیز توضیحاتی در مورد شعر اثر ارائه می‌شود:

ماجرا: در لغت به معنای «آنچه اتفاق افتاده، ماوقع» است. در اینجا «ماجرا» به معنای «رنجش» به کار رفته و بنابراین کاربرد آن در اینجا متأثر از اصطلاح صوفیانه‌ی «ماجرا گفتن» است که یکی از آداب صوفیان بود: هرگاه میان دو صوفی یا دو درویش متعلق به یک خانقاه، رنجشی پیش می‌آمد، همه‌ی صوفیان در حضور پیر جمع می‌شدند و در را می‌بستند، آنگاه دو طرف ماجرا به زبان نرم، به گلایه و بازخواست از یکدیگر می‌پرداختند، و شخصی که جرم بر او ثابت می‌شد به نشانه‌ی پذیرفتن خطای خود برهنه می‌شد، یعنی خرقه‌ی خود را از سر بیرون می‌آورد و آن را در میان جمع می‌انداخت و به عذرخواهی و استغفار و غرامت در قدمگاه (کفش‌کن) می‌ایستاد. گنهی رفت: گناهی (از من) سر زده است. معنای بیت: بیا بیا (و از من دوری نکن) زیرا در میان من و تو رنجشی پیش آمده است، اگر گناهی از من سر زده است و اگر خطایی مرتکب شده‌ام، بگو.

روا بود که: آیا رواست که، آیا انصاف است که، که: زیرا. مظلمه: ظلمی که در حق کسی صورت گیرد، و نیز به معنای چیزی که به ستم از کسی بگیرند. خلق: مردم. جزا: مجازات، کیفر. معنای بیت: آیا انصاف است که دل‌ها را به این صورت بی‌حد و حساب غارت کنی؟ این کار را نکن، زیرا هر ظلمی که در حق مردم شود (در فردای قیامت) مجازاتی دارد.

به‌کام: بر وفق مراد، به‌دلخواه، مطابق میل و آرزوی. چندین: (بیانگر کثرت) این همه، این اندازه. «چندین روز»: این همه روز، روزهای بسیار. که: در اینجا بیانی است. آشنا: دوست، یار. معنای بیت: روزهای بسیار از عمر من بر وفق مراد بدخواهان و بیگانگان گذشت (در این روزهای متوالی من چنان پریشان‌حال بودم که بدخواهانم آرزو داشتند) و در این مدت هیچ نشنیدم که یار سراغ مرا بگیرد و بگوید که ما یاری داریم.

نبخشاید: ترحم نکند، دل نسوزد. در چاپ یغمایی: «ببخشاید». بیرون ازو: غیر از او(=یار). روایت چاپ فروغی چنین است: «که برون ازین دوایی هست». معنای بیت: کسی نماند که دلش به حال دردمند من نسوزد (هر که درد مرا دید دلش به حالم سوخت) و هیچ کس نگفت که این درد غیر از یار درمانی دارد (همه اتفاق نظر داشتند که تنها درمان درد من وصال یار است).

در پایان از دوستان همراه این وبلاگ تقاضا می‌کنم چنانچه نظری پیرامون آواز گناه عشق و به‌طور کلی موسیقی تلفیقی دارند، مرا بی‌نصیب نگذارند.

گفت و گو با علی قمصری آهنگساز جوان آلبوم «نقش خیال»

زمانی که آلبوم «نقش خیال» به بازار آمد، گذشته از نام خواننده‌اش که همایون شجریان باشد نام آهنگساز جوان و گمنامش را بر سر زبان‌ها انداخت. با این تفاوت که همه می‌پرسیدند چطور توانسته با این سن کم آهنگ‌سازی کند و آلبوم بیرون دهد. علی قمصری متولد سال ۱۳۶۲ است و با هنرستان موسیقی کارش را شروع کرد و اکنون مشغول تحصیل در دوره‌ی عالی است. او در ۱۸ سالگی گروه «سرمد» را تشکیل داد و هم‌زمان شروع به آهنگ‌سازی و هدایت آن کرد و سپس کار تدریس را هم در آموزشگاه دنبال نمود. به بهانه‌ی استقبال از آلبوم نقش خیال به سراغش رفتیم و آنچه می‌خوانید گفت‌وگویی یک‌ساعته با او در آموزشگاه «طریقت» است که در اتاق تدریس خودش با ما ترتیب داد.

چی شد که با این سن و سال توانستی گروه موسیقی «سرمد» را تشکیل دهی، آهنگ بسازی و آلبوم منتشر کنی؟ می‌دانی آخر این روزها معمولاً بچه‌های هم‌سن و سال من و تو را زیاد جدی نمی‌گیرند!

من از سال اول راهنمایی که در هنرستان موسیقی شروع کردم یک حسی که همیشه باعث پیشرفتم می‌شد این بود که نمی‌خواستم خودم را با هم‌سالانم مقایسه کنم. رؤیاهایی در ذهنم داشتم که می‌خواستم به آنها برسم. این رؤیاها هم مدام تغییر می‌کرد؛ یعنی اولش فکر می‌کردم اگر یک کنسرت بگذارم و چند نفر کارم را ببینند و تشویقم کنند، دیگر به هدفم رسیده‌ام؛ ولی وقتی بیشتر رفتم جلو به این نتیجه رسیدم که باید کاری برای موسیقی انجام دهم. البته هنوز تا آن مرحله فاصله‌ی زیادی دارم. ابتدا هم بدون پشتیبانی مالی شروع کردم به جمع کردن یک عده از دانشجویان بااستعداد و نام گروهمان را گذاشتم سرمد و با این گروه ۵۰ نفره برای اولین بار در فرهنگسرای ارسباران برنامه‌ای اجرا کردیم. آن زمان (سال ۸۰) من آهنگ‌ساز و سرپرست و کوچک‌ترین عضو گروه بودم. این گروه بعدها در جشنواره‌ی موسیقی جوان و بخش علمی جشنواره برنده‌ی جایزه شد.

رنج سنی بچه‌های گروه چگونه بود؟

از ۲۴ سال شروع می‌شد تا چهل‌وچند ساله که اکثرشان از بچه‌های هنرستان بودند و البته برخی هم تحصیلاتشان موسیقی نبود.

با توجه به این موفقیت‌ها چرا کار با همین گروه را ادامه ندادی و آمدی سراغ انتشار نوار؟

اگر این کار را گوش دهید متوجه می‌شوید که اجرای قطعات آن برای ارکستر زنده تقریباً می‌توانم بگویم که غیرممکن است. درکنسرت‌های آخر به این نتیجه رسیدم که شاید ارکستر زنده نتواند حق مطلب را بیان بکند. من همیشه نا آرامی‌هایی دارم که برخاسته از اتفاقات جدید زندگی‌ام است. دیدم تنها خودم می‌توانم مثلاً عودی بزنم که دلم می‌خواهد و هم‌زمان تاری بنوازم که دوست دارم. ابتدا فقط در فکر جمع کردن چنین اثری بودم و اصلاً به خواننده فکر نمی‌کردم.

آخر انتشار یک آلبوم نیاز به سرمایه دارد!

خودم آن را تهیه کردم.

و اینکه همایون شجریان بخواهد برای آن بخواند حتماً سرمایه‌ی بیشتر! راستی شایعه شده که همایون شجریان برای این کار پول زیادی گرفته، درسته؟

نه این‌طور نیست. آقای شجریان زمانی قرار شد با من همکاری کنند که تنها تصنیف «با سوارانِ» کار آماده شده بود. خب هر خواننده‌ای وقتی یک جوان بیست‌ودو ساله را می‌بیند نمی‌تواند اعتماد کند؛ ولی ایشان چنین کرد.

با هم از قبل رفیق بودید؟

نه. من از طریق آقای ریموند موسیسیان با آقای شجریان آشنا شدم. همکاری ما کاملاً با روال کاری شروع شد و با صمیمیت به پایان رسید.

در آلبومت از دستگاه نوا و همایون استفاده کردی. نوایی که یک نوع آرامش و تفکر خاصی همراه خودش دارد. انگار پیری در حال نصیحت مریدان باشد و همایونی که هر بار شنیدنش به قول استاد خالقی آدم را به سکوت و تفکر می‌خواند تفکری برخاسته از عشق. مخصوصاً نوا که به‌خاطر ظرایفی که دارد تقریباً از لحاظ تکنیکی هم مشکل است و معمولاً آهنگسازان زیاد سراغش نمی‌روند. خب دلیل استفاده از این دو دستگاه و تفکر به‌کارگیری آنها در کارت چیست؟

اگر دستگاه دیگری هم استفاده می‌کردم چنین سؤالی می‌توانست مطرح شود. اما من در بخش نوا یک تصویر مد نظرم بود.

این تصویر چیست؟

یک سری تفکرات و حس‌وحال‌های شخصی است که برای هر کسی می‌تواند تصویر خاصی ایجاد کند. اما اینکه چرا نوا، نمی‌توانم جواب مشخصی بدهم. با این دستگاه به‌خاطر نا آرامی‌هایش خیلی ارتباط دارم این دستگاه مثل زندگی من است؛ زندگی‌ای که مدام در نوسان است.

مقدمه‌ی نوایی که ساختی شباهت زیادی با قطعه‌ی «نی‌نوا»ی استاد علیزاده دارد و نوع مضراب‌هایت هم به مضراب‌های او تنه می‌زند. چه‌قدر در کارهایت از استاد علیزاده تأثیر می‌پذیری؟

ویژگی استاد علیزاده این است که ذو وجهین هستند ؛ یعنی می‌توانند خود انتخاب کنند که در این برهه از زمان به چه چیزی بپردازند. یعنی محدود به یک شاخه‌ی خاص از موسیقی نیستند. این چیزی است که من هم سعی کردم در کار خودم به‌دست بیاورم؛ یعنی این نباشد که بتوانم تنها یک سازی بزنم و یک عده هم به‌به و چه‌چه کنند و حق انتخابی نداشته باشم که تفکرم را از راه دیگر بیان کنم. در بخش نوا هم خیلی باید ریز شویم که من برایتان بگویم کجا را از آثار دیگران تأثیر گرفته‌ام. یک دلیل دیگر هم شاید این باشد که شما نوای ارکسترال زیاد گوش نداده‌اید؛ چون موسیقی ایرانی هارمونی مخصوص به خودش را دارد و این درست نیست که ما هارمونی غربی را عیناً در کارهایمان به‌کار ببریم. برای موسیقی سنتی، خود آهنگ‌ساز با توجه به اصول هارمونی باید هارمونی خاصی خلق کند.

همان‌طور که می‌دانید اساس هارمونی تعادل است. شما برای اینکه نوا رنگ و بوی ایرانی خودش را حفظ کند و تبدیل به مینور تئوریک نشود چه کردید؟

بله. وقتی می‌گوییم نوا، باید تک‌تک تار و پود کارمان نوا باشد. در این رابطه من سعی می‌کنم از سازهای جهانی یا استفاده نکنم یا اگر هم آنها را به‌کار می‌برم حرفی در سطح جهان داشته باشم و البته استفاده‌ام هم از آن استاندارد باشد. یعنی طوری که با موسیقی ایرانی مغایرت نداشته باشد.

چیزی که به‌طور مثال در تصنیف‌های شما به چشم می‌آید این است که ما ملودی اصلی را گم می‌کنیم. مثل فرشی که آنقدر نقش گل دارد که زمینه مشخص نیست؛ یعنی رنگ‌آمیزی بر ملودی غالب است.

این را به عنوان انتقاد می‌گویید؟!

نه، دارم می‌پرسم! به‌طوری که دفعه‌ی اولی که موسیقی را گوش دادم یاد موسیقی فیلم افتادم. مثلاً تصنیف «با سواران» طوری است که ملودی از دست خارج می‌شود و بعد از تکنوازی تار دوباره وصل می‌شود. این تعلیق برای شنونده از سر چیست؟ البته تعلیق لازم است؛ اما تا زمانی‌که شنونده گیج نشود. چنین امری سبب می‌شود که ما به شعر هم کمتر توجه کنیم و پیوند شعر و موسیقی از دست ما در می‌رود. در این کار تعمدی وجود داشته؟

کاملاً. من همیشه کارهایم را به‌گونه‌ای می‌سازم که شنونده احساس یکنواختی نکند و هر ثانیه اتفاق جدیدی بیفتد. از این گذشته ما باید مشخص کنیم که دنبال موسیقی هنری هستیم یا تنها می‌خواهیم ملودی‌ای بشنویم و از آن لذت ببریم. برخی از کارها را که ارزش هنری بسیاری دارند می‌توانم برای شما مثال بیاورم که اصلاً نتوانید گوش دهید؛ ولی باید از هر کاری یک چیزی را بخواهیم. می‌گویند مخترعی سفینه‌ای می‌سازد، یک عده منتقد سراغش می‌روند. پس از بحث و جدل فراوان بر سر ساختار سفینه‌ی او، یکی از آنها به‌عنوان نقد می‌گوید که استکان‌هایی که اینجا گذاشتی جور نیست. مخترع بیچاره هم جواب می‌دهد: درست می‌گویید! من دوست دارم نظری که راجع به کارم داده می‌شود خیلی ریزبینانه‌تر باشد. شما احساس می‌کنید کار باید کمی خلوت‌تر باشد؟

نه نه! مسئله این است که من شعر تصنیف را احساس نمی‌کنم. نمی‌گویم شلوغ است، نه! موضوع آن است که آن‌قدر موسیقی حرکت دارد که من بیش از ۸۰ درصد حواسم سراغ تجزیه و تحلیل موسیقی می‌رود. من نمی‌دانم که اسم این را عیب بگذارم یا نه! از این‌ها گذشته امروز موسیقی ما دارد به سمت افکتی شدن پیش می‌رود. یعنی خیلی فضایی شده و ترس از این است که از قالب دستگاهی بیرون بیاید و کمتر به خلق جملات دقت شود. همه دنبال این می‌روند که با تکنیک‌های عجیب ذهن را از قالب گوش دادن به گفته‌های پیری که آرام شما را راهنمایی می‌کند، بیرون آورند. چنین چیزی به شدت در این اثر دیده می‌شود. البته من آن را نفی نمی‌کنم؛ می‌خواستم تحلیل شما را از چنین امری بدانم که چیست؟

من فکر می‌کنم هر کسی وظیفه‌ای دارد. وظیفه‌ی من این است که توانایی‌هایم را بالا ببرم و روی موسیقی دستگاهی خودمان کار نو انجام دهم. اینی هم که موقع گوش دادن به کار حواستان جای دیگری می‌رود، به‌خاطر نوع تنظیم من است و اینکه من روی هر میزان مدت‌ها فکر می‌کنم. موسیقی‌ها اغلب زیباست؛ اما ما تنها از آن لذت می‌بریم همین. اما باید سراغ کارهایی رفت که فکر را نیز مشغول می‌کند.

گفتید «کار نو». می‌دانید کار هر کسی را نمی‌توان «نو» گفت! و انجام کار نو نیاز به طی طریق دارد. این مراحل برای تو چه‌ها بوده؟

در این لحظه نمی‌توانم تک‌تک نام ببرم؛ اما خیلی‌ها دنبال علم آهنگ‌سازی نمی‌روند و چیزی سر هم می‌کنند و به آن می‌گویند کار نو؛ اما من دنبال علم آهنگ‌سازی رفتم. خیلی چیزها را تا جایی که ممکن است پیمودم؛ اما تنها دنبال تکنیک نبودم. خواستم روی این کار اشراف داشته باشم تا از بحث علمی روی این مقوله نترسم. قناعت در کار من وجود ندارد.

در رابطه با قطعه‌ی تار و تنبک توضیح بده که به‌نظر می‌رسد نوعی نغمه‌ی تصویری است. این آهنگ به من تصویر آدم سرگشته‌ای را در یک بیابان القا می‌کند. برای خودت هم چنین تصویری وجود داشت؟

این کار را دو سال قبل در کنسرت اجرا کردم که به مرور سیر تکاملی‌اش را طی کرد. این قطعه ترکیبی است از مقام بیداد همایون و مقام سحری کردستان. البته تصویر شخصی دارد؛ اما نمی‌توانم بگویم در این یک سال چه حسی داشتم، چون هر میزانش برای من خاطره است.

یعنی یک تصویر واحد پشتش نیست؟

خیر.

نظر خود استاد شجریان در رابطه با این اثر چه بوده؟

تا آنجایی‌که می‌دانم نظرشان مثبت بوده.

از مشکلاتت در انتشار آلبوم بگو!

مشکلات زیاد است؛ اما مهم‌تر مسئله‌ای دیگر است. تبی پیش آمده که همه را به سمت موسیقی غرب می‌کشاند. من بارها به دوستانم هم گفته‌ام اگر شما در موسیقی راک در ایران شماره‌ی یک باشید، در دنیا چه حرفی برای گفتن دارید؟ این خودش یک سد بزرگ است.

علت این امر چیست؟

این کار اشکالی ندارد! ولی خیلی غیر استاندارد سراغ این موسیقی می‌روند و البته با فکرها و اهداف سطحی.

مسائل مالی در این کار چقدر راهگشاست؟

در حد نیاز لازم است.

چه‌قدر هزینه کردی؟

همه را حساب نکردم؛ ولی در این میان عوامل زیادی از جمله موسیقی زنده و تعداد نوازنده و... مؤثر است.

اگر کسی بخواهد کاری در همین حد انجام دهد چطور؟

ده میلیون را باید حداقل کنار بگذارد.

یکی از اساتید می‌گفت در این هوای گرفته‌ی موسیقی دوست ندارم که اثرم را منتشر کنم. شما فضای موسیقی حال حاضر ایران را چه‌طور می‌بینید؟

فضا که اصلاً خوب نیست! معیارهای نقد بسیار سطحی شده. هر کسی دنبال این است که کار نو انجام دهد؛ در صورتی‌که نمی‌داند برای یک کار نو چه پلکانی را باید طی کرد. از نام موسیقی تلفیقی هم سوء استفاده شده؛ مثلاً ملودی سه‌تار را می‌دهیم به گیتار الکتریک و ملودی گیتار را با تار می‌زنیم. کنارش هم یک نی می‌گذاریم و دست آخر با نام موسیقی تلفیقی منتشرش می‌کنیم. اکثر موسیقی‌ها هم حالتی توخالی دارد که هیچ اتفاقی در آن رخ نمی‌دهد.

یک عده معتقدند که موسیقی سنتی به بن‌بست رسیده. تو چی فکر می‌کنی؟

این بن‌بست را ما خودمان می‌سازیم. خیلی اتفاق‌ها می‌تواند در این موسیقی بیفتد ولی از آنجایی‌که فکر همه‌ی ما روی یک خط است، نمی‌توانیم کار نو بیرون دهیم. در رابطه با مسائل مادی هم متأسفانه می‌بینیم که بهترین کارها با بدترین کارها یک حد فروش دارد؛ چون قانون کپی‌رایت هم به درستی رعایت نمی‌شود.

مطالعات دیگری که در آهنگ‌سازی کمکت می‌کند چیست؟

بیشتر مسائل باطنی و متافیزیک.

تأثیر آن را در موسیقی‌ات چه‌طور می‌بینی؟

این فقط یک علاقه‌ی شخصی است.

کار آینده‌ات چیست؟

روی یک هم‌آوایی کار می‌کنم: ۴ صدا یا ۴ لحن متفاوت که به‌صورت آلبوم منتشر خواهم کرد.

منبع: همشهری جوان، شماره‌ی ۴۹، شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۴
پی‌نوشت: متن این مصاحبه و عکس‌های مربوط به آن در روز ۲۹/۱/۸۸ مورد بازبینی و اصلاح قرار گرفت.